۱۳۹۱ آذر ۱۵, چهارشنبه

                                                                   جنگندهء کوچک صبور من

همه چیز را در درون خود هضم کن.
درد را، بگیر، ببلع، در درون خود متلاشی کن. زخم را، مراقبت کن، درمان بخش.
نایست. تسلیم نشو. ادامه بده.
به صورتت می زنند. با مشت. محکم. خم میشوی. در هم می شکنی. زود خودت را جمع کن. استوارتر از گذشته بایست.
شکست را، نپذیر.
دلزده گی را، نپذیر.
بدبینی را، نپذیر.
منفی بافی را از هم بپاش. به قلعه سیاه و سنگینش حمله کن. نگذار بهانه ای برای کم کاری شود. برای نکردن. نگذار زنجیری شود بر تخیلت.
در بدترین چیزهایی که در مسیرت می ایند، خوبترین چیزها را جستجو کن.
پذیرا باش، مهر را. جستجو کن، مهر را. بفهم، مهر را.
گاهی مهر، در قالب مهر می آید، کلمات مهر آمیز، حمایت، مرهم، تشویق.
گاهی مهر، در پوششی از زهر می آید. زهر را، پادزهر باش. مهر را، ذخیره کن.
بدان که گاهی کافی نیستی.
ولی نگذار این دانستن، فلجت کند. ترسنده ات کند. منکوبت کند.
بدان و پیش برو.
نگذار هیچ چیزی، هیچ چیزی روحیه ات را بشکند.
بجنگ. با تمام نیرو بجنگ. با همه موانع درونی بجنگ. با ترس، با کمدلی، با تنبلی، بجنگ. هر روز.
با موانع بیرونی بجنگ. با کوتاه نظری، با تعصب، با کم انگاری، بجنگ.
هر روز فرصتی برای بهتر بودن است، جنگندهء من.
فرصتی برای از هم پاشیدن ترس، شکست دادن بدبینی..
فرصتی برای جسارت. برای دوباره آغازیدن.
بارها می افتی. مهم نیست. اما زیاد روی زمین نمان.
بارها زخم میخوری. زخم های کوچک و متوالی. یا زخم های هولناک.
زخم را، نادیده نگیر. اما نگذار زخمت، زنجیرت شود.
مقاوم باش. محکم. متمرکز.
زنده گی به جنگش می ارزد.

هیچ نظری موجود نیست: